نقل مکان

توجه 

  

به علت وجود برخی اشکالات فنی در سایت (‌Blogsky)، محتویات این وبلاگ با حفظ امانت به آدرس ذیر منتقل شد. 

  

http://bahthe.blogfa.com 

ادبیات توهین

پیشنهاد می کنم با نگاهی کاملا بی طرف سری بزنید به کتابها و مقالاتی که شیعه و سنی در نقد برخی باورهای یکدیگر نوشته اند.
بنده این کار را کرده ام؛ تقریبا آخرین نوشته های دو طرف را از نظر گذرانده ام و این برنامۀ هر روز من است.
در یک نگاه گذرا و صرف نظر از اعتبار مطالب ارائه شده، آنچه توجه هر خوانندۀ منصف را به خود جلب می کند سیل عبارتهای تند و توهین آمیزی است که به وفور در نوشته های مدافعان تسنن به چشم می خورد.  
هرچند وجود تنها یک تعبیر این چنینی هم در یک نوشته علمی زیاد است و مردود؛ اما الحق و الانصاف چنین حجمی را در نوشته های علمای راستین شیعه نمی توان یافت.
وجود الفاظ رکیک در یک مقالۀ علمی بی شک گویای ناتوانی مدعی در اثبات ادعای خویش است. آن را که دلیل متقن و معتبر عقلی و نقلی است چه حاجت به فحاشی و بدگویی!
از این رو به نویسندگان و گویندگان محترم عرض می کنم: اگر معاذالله صرفا درصدد شور دادن به مخاطب خود هستید که هیچ ولی اگر به دنبال حق و روشن کردن آن برای خود و شعور دادن به مخاصبتان هستید در کمال ادب و احترام به صغری و کبرای علمی و معتبر متوسل شوید و اثبات و انکار خود را منطقی و خداپسندانه عرضه کنید.   

بایسته های بحث

در بحث علمی بین شیعه و سنی رعایت چند اصل لازم و ضروری است . غفلت از این اصول برای هر دو طرف زیانبار است. جدی ترین ضررش، انحراف در بحث و دور افتادن از حقیقت است که طرفین از آن مصون نبوده و نخواهند بود. اینک به برخی از آن اصول اشاره می کنیم: 

 

1. استناد به دلیل نقلی یا عقلی معتبر.  

2. پرهیز از الفاظ و عباراتی که بوی توهین و تحقیر می دهند.  

3. طرف بحث روشن شود که مستشکل در سدد اشکال به کیست؟ آیا مرادش عامۀ شیعیان است و یا گروهی از آنان و یا مثلا فردی از علمای آنها؟  

4. پس از روشن شدن پاسخ بند قبل به طرح و نقد دیدگاههای مقبول او بپردازد و در این عرصه نهایت کوشش را مبذول دارد تا اختلاطی صورت نگیرد. 

متاسفانه دیده می شود برای اشکال به عقیده عام شیعه به یک نظر شاذ و مطرود یکی از علما اشاره می کنند که این واقعا به دور از انصاف و آداب بحث خواهد بود. 

   

5. باید به دلیلی استناد کرد که یا فقط مقبول اشکال شونده (با توجه به بند 3) باشد و یا طرفین آن را قبول داشته باشند.

عدالت صحابه

بعد از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم  دو زن مردم را به قیام دعوت کردند. یکی سرور زنان دو عالم فاطمه دختر رسول الله علیهما السلام بود که قرآن بر پاکی و عظمت او گواهی می دهد 1 و دیگری عایشه بود که قران در مذمت او آیاتی دارد 2.  

اولی مردم را به حمایت از امیرالمومنین علیه السلام فراخواند 3 و دیگری به جنگ بر علیه او 4.

دومی را همه یاری کردند و صلای او را لبیک گفتند و تا پای جان ایستادند؛ اما ... 

 

ندای فاطمه را کسی پاسخ نگفت!  

   

برگرفته از کتاب التعجب، الکراجکی، ص128 

1. شوری/ 23 و انسان/ 5-12 و احزاب/ 33 و آل عمران/ 61
2. تحریم/ 5-1
3. بعد از سقیفه و در دفاع از حق مسلم
4. جنگ جمل

ابوبکر مفضول!

ابن ابی الحدید معتزلی در ابتدای شرح خود بر نهج البلاغه اینگونه می نویسد:

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله الواحد العدل الحمد لله الذی تفرد بالکمال ... و قدم المفضول على الأفضل لمصلحة اقتضاها التکلیف

1. مراد او از مفضول، ابوبکر و از افضل، علی علیه السلام است.

2. چنین تقدیمی از یک انسان حکیم قبیح است؛ چه رسد به خداوندی که حکیم محض و منشا هر حکمت است.

3. کدام  مصلحت اقتضا کرد که خداوند حکیم دست از حکمت خود برداشته و معاذالله دست به چنین تقدیم نابخرادنه ای بزند؟!

4. کدامین صفت از اوصاف کمال علی علیه السلام را در ابوبکر یافتید که دست به چنین تفضیلی زدید؟

5. اگر کسی جای دیگری را غاصبانه تصرف کرد و خود را در نظر عوام نادان یا علمای فاسق مقدم بر صاحب حقیقی نشان داد این کار، تقدیم باطل بر حق خواهد بود که البته کاری است نا حق.

6.چنین ظلمی هیچگاه به خداوند متعال نسبت داده نمی شود تا چه رسد به اینکه او را برای این کار حمد و ستایش کنند.  

خلیفه بت فروش

ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ما للهند ص 49 مطلبی را از معاویه نقل می کند که این حقیقت تاریخی دود را از سر هر مسلمانی بلند کرده و عرق را بر پیشانی پیروان او می نشاند.

آنچه ابوریحان می نویسد این است که در سال 53 هجری معاویه بتهای زینت شده ای را برای پرستش به هند صادر می کرد!!

اینکه معاویه با آن شخصیتی که ما از او در تاریخ سراغ داریم دست به چنین کاری می زده هیچ جای تعجب ندارد. شگفت انگیز این است که چنین کسی نام خلیفة الرسول را بر خود نهاده و عده ای قربة الی الله سر به طاعت او سپردند و تا همین الان هم از او به قداستی در حد پیامبر صلی الله علیه و آله یاد می کنند.

آن پیامبری که از مهمترین اقداماتش مبارزه با بت و بت پرستی و دعوت بت پرستان به آیین یکتا پرستی بود آیا می تواند جانشینی چنین متضاد و متعارض داشته باشد؟  

به نظر شما این جای تعجب ندارد؟

تعریف وهابی

نمی دانم از کجای قرآن و سنت در می آورند که می شود یه عده آدم بی گناه را فقط به خاطر عقیده، سینه دیوار گذاشت و به گلوله بست و یا کف زمین خواباند و سر برید.

عقبه اینها از خط مقدمشان هم بی منطق ترند. مفتی هایشان در وجوب قتل شیعیان آروغ ها زده اند اما جالب اینکه بر ضد صهیونیسم، این دشمن قسم خورده اسلام و مسلمین حتی یک فتوا هم نمی توانید از آنها پیدا کنید. اگر هم یکی از این طایفه دست به چنین کاری بزند بی درنگ سر از زندان در می آورد. آنچه در جنگ لبنان و غزه گذشت این حقیقت را بیش از پیش بر همگان روشن ساخت.

به نظر می رسد برای جمع بین این حقیقت باطنی وهابیها و آن نماز و قرآنی که به بازی گرفته اند لازم است تعریفی برازنده ارائه دهیم تا بتواند تصویری صحیح از آنها در ذهن شنونده ایجاد کند.

نظر شما در مورد این تعریف چیست؟

وهابی: صهیونیست قرآن به دست